آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

آیلین 24 هفته ای و ماجراهای مامان باباش

سلام عزیزم ، دختر خوشگل من ! خوبی مامانی ؟ راستی چند روز پیش برات یه دست لباس خوشگل خریدیم ..لباساتم مثل خودت نازن ، وقتی  دلم برات تنگ میشه لباساتو میارم نگاه می کنم ... دیگه خیلی صبرم کم شده ، این سه چهار ماه رو نی دونم چه جوری تحمل کنم  ،از سنگینی بدنم خسته شدم ، دلم می خواد هر چه زودتر بیای بپری تو بغلم ، راستی پریشب با بابایی شربت آلبالو درست کردیم ، البته این آلبالوها جریان داشت قضیه اینه که بابایی شما اونا رو بدون هماهنگی با بنده به عنوان زن خونه (چونکه تو خونمون کلی مربای آلبالو داشتیم، تازه مصرفمون هم خیلی کمه) به عمو محمد شما که داشته واسه خودشون  میخریده ، سفارش میده و از قضا ... رفتن ما به خونه عمو محمد اینا یه هف...
25 مرداد 1390

خوشگل ترین صورت دنیا

سلام به روی ماهت کوچولوی من ! مامانی و بابایی نتونستن صبر کنن و بالاخره چهارشنبه 8 تیر رفتن سونوگرافی و آقای دکتر قبل از همه چیز گفت الان یه کم زود اومدین و من با اطمینان جنسیت نی نی رو  نمی تونم بگم  ، بعد دنبال شما گشت و تصویر صورت قشنگت رو صفحه مانیتور پیدا شد ..وااای خیلی واضح بود ...انقدر که خود آقای دکتر هم کلی ذوق کرد کله گرد بامزت، چشمات که هنوز بسته بودند ، پیشونی قشنگت (که باباییتون سریع تشخیص دادند شبیه پیشونی منه (یعنی مامانی) ، دماغ کوچولو و خوشگلت و لبای بسته مثل غنچه که به طرف بیرون برجسته بودن و آدم دلش می خواست همون لحظه ماچشون کنه ، این صورتی که من تو صفحه مانیتور سونوگرافی دیدم قشنگترین صورتی بود که تا حالا دیده ...
19 مرداد 1390

سلام به دختر کوچولوی بیست و سه هفته ای خودم

سلام دختر قشنگم ، دختر کوچولوی من چقدر این روزا شیطون شدی ، دائم در حال جنب وجوشی ، پریروز یه ذره آروم شده بودی که شیطنت مامانت گل کرد ، برات توی موبایل آهنگ گذاشتم و گرفتم کنار شیکم تو هم که تا صدای اهنگ بلند شد شروع کردی به تکون خوردن و نمیدونم لگد زدن و ودست وپا زدن ، اصلا وقتی تکون مکون می خوری ها ! دوست دارم همون لحظه بیرون باشی و هزار تا ماچت کنم وااااااااااااااااااااااای دوستت دارم نی نی ، الان تو هفته بیست و سه هستی ، ما بیشتر از نصف راه رو اومدیم و من روز بروز بزرگ شدنتو حس می کنم چون لباسام این هفته اندازم هستن، هفته بعد .... دیگه اندازم نیستن   عزیز دل مامان ، من دیگه باید برم کار دارم ...بوس بوس ...
17 مرداد 1390

هفته بیست و دوم آیلین قیزیم (دخترم آیلین )

سلام عزیزم ، دختر خوشگلم ، آیلین مامان و بابا ! بله ما اسم آیلین رو برای شما انتخاب کردیم ، راستش ما از اولش این اسم رو خیلی دوست داشتیم ولی حالا که تبریز ساکن شدیم می بینیم پر از آیلینه و به خاطر همین یه کم دودل شدیم تا اینکه دیروز از یه تعداد قابل توجهی  دوستان و آشنایان  مختلف نظر سنجی کردیم با اس ام اس و یا شفاهی ، ما بهشون گفتیم که کمک کنند از بین اسمهای آیلین و یاسمن یکی رو انتخاب کنیم ، نتیجه این بود که 99/9 درصد به آیلین رای دادند ما هم که خودمون خیلی این اسم رو دوست داشتیم تصمیم آخرمونو گرفتیم و اسم شما رو گذاشتیم آیلین ؛ مبارکت باشه دخترم ، حالا من همش دوست دارم که تو رو با اسم قشنگت صدا بزنم آیلین من ، راستی معنی اس...
11 مرداد 1390

من یه دختر کوچولو تو دلم دارم

سلام دخترم ، سلام عزیزم ، بالاخره ما مطمئن شدیم که تو یه دختر کوچولوی ناز بامزه هستی که نشستی تو دل مامانی تا یه روز که موقعش بشه مثل یه فرشته خوشگل بیای تو بغل مامان و بابا ، عزیز دلم ، ناز کوچولوی من ، چهارشنبه رفتیم سونوگرافی و هم کلی خیالمون راحت شد و هم جنسیتتو قطعی بهموون گفتن  ، آقای دکتر می گفت که ماشالا پرجنب وجوشی و اجازه نمی دادی که ببیندت بعد به ما همه اعضا بدن قشنگتو نشون داد و ما کلی کیف کردیم تازشم آقای دکتر گفت رشدت هم عالی بوده و همه چی نرمال وخوبه ، خدا رو شکر می کنم که تو رو به من داده و خدا رو هزار مرتبه شکر می کنم که سالم و سرحالی ...راستی حالا دیگه وقتشه باید همین روزا بریم دنبال خرید وسایل واسه شما وای ی ی ی چقدر...
8 مرداد 1390

سلام عزیز جونم

گل ناز من سلام خوبی مامانی ؟ صبحت بخیر قشنگم ، مامانی بعدا که بدنیا بیایی  و بزرگ شی بهت می گم مامانی این روزها از دستت یه کوچولو دلگیره ، آخه می دونی من همه جا توی کتاب  واینترنت میخونم که دیگه از هفته بیستم و بیست و یک حرکات نی نی کاملا مشخصه ولی من به غیر از دو سه بار تا حالا زیاد حس نکردم که تو داری حرکت می کنی ، دیروز مامان جون وخالهء جنابعالی خونه ما بودن محیا دختر خاله شما که یه سالشه کلی شیرین شده و اداهای شیرینی از خودش در وَ کنه خلاصه عصر ی اونا رفتن و بابایی هم که رفت هم اونا رو برسونه و هم بیرون کار داشت و من و شما تنها شدیم منم که یهو دلم گرفت و همش  هم به این فکر می کردم که چرا من تکونای نی نی مو زیاد حس نمی کنم&...
1 مرداد 1390
1